رسوب
نویسنده: سولاری جنتیل
مترجم:شکیبا نوروزی
معترضانه می گویم : خیلی باهات تماس گرفتم.
” پلیس دوباره گوشیم رو گرفت،نصفه شب بود که آزادم کردن.
” دستگیرت کردن ؟”
” نه فقط نگهم داشتن که پرس وجو کنن.”
” چرا؟”
” من بودم که جنازه بو رو پیدا کردم ”
” گذشته شک بر انگیزت کار دستت داد.” نفس عمیقی می کشم . اجتناب از این بحث ممکن نیست .
” سابقه،بهش میگن سابقه.” سکوت کرده و صورتم را می کاود .” فردی، وقتی 15 سالم بود که ….
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.