بارها و بارها عبارت «وقت گذراندن» را بدون توجه به معنایش شنیده ام؛ اما از زمان تشخیص بیماری ام، متوجه شده ام باید اوقات روز را طوری محاسبه کنم که وقتم را به درستی بگذرانم.
زنگ هشدار ساعتم را برای شش صبح تنظیم می کنم که خانه در سکوت مطلق است، چون برخی حقایق فقط در تنهایی قابل تحمل هست. در حمام را به روی خودم می بندم، نفسم را حبس می کنم و سعی دارم چشمم به گاز پانسمان پیچیده شده دور شکمم نیفتد. با دقت این پوشش جدید را باز می کنم، یک سرنگ برمی دارم و سوزنش را آرام در شکمم، نزدیک به برش جراحی فرومی برم. جای تزریق در فواصل چندسانتی متری در یک ردیف دیده می شود. سرم را تکان می دهم و تی شرت گشادم را روی شکمم می کشم. مشکلی نیست. به هرحال تو هیچ وقت نمی خواستی قهرمان شنا بشی و لباس مخصوص شنا بپوشی.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.