دربارهی کتاب لطفاً به ما بپیوندید
نیکول، وکیل سیونهسالهای است که در وکالت سقوط کرده و اعتبارش را از دست داده. به خاطر همین او همسرش حتی مجبور شدهاند خانهی موردعلاقهشان در منهتن را بفروشند و بهجای دیگری بروند. روزی نیکول تصمیم میگیرد به سفری کوتاه و پنجروزه برود. در هواپیما به شکل اتفاقی در کنار زنی سیاهپوست مینشیند. نیکول او را میشناسد؛ او، یکی از نمایندگان کنگره است. آتنا در طول پرواز با نیکول صحبت میکند و اتفاقات زندگی او را میشنود. سپس به او پیشنهاد میدهد عضو یک انجمن سری زنانه شود، انجمنی به نام پنترا لئو. اعضای این انجمن همگی زن بودند و به همدیگر کمک میکردند تا در کار و حرفهشان پیشرفت کنند. نیکول از شنیدن آن خوشحال میشود و تصور میکند میتواند در زندگیاش گشایشی ایجاد کند. وقتی این موضوع را با همسرش در میان میگذارد، مرد شک میکند و به او میگوید این بیشتر شبیه یک فرقه است. بااینوجود نیکول تصمیم میگیرد عضو این انجمن شود. وقتی میفهمد در پنترا لئو زنانی سرشناس و قدرتمند حضور دارد، شگفتزده میشود. همهچیز در ابتدا خوب پیش میرود. آنها به نیکول کمک میکنند تا دوباره در حرفهی وکالت پیشرفت کند. تااینکه یک نیمهشب آتنا به نیکول زنگ میزند و از او میخواهد به خانهاش بیاید. نیکول در آنجا با جنازهی یک مرد روبرو میشود. حالا او باید به آتنا کمک کند تا آن را لاپوشانی کند…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.